افغانستان کشور چند ملیتی است و صلح تنها زمانی میتواند در این کشور مستقر شود که ملیتهای مختلف با مدارا و تساهل در کنار هم زندگی کنند. این با هم زیستن میسر نیست جز در زیر چتر نظامی که بر اساس مدارا و تساهل ساخته شده باشد. صلح در افغانسان نمیآید الا زمانیکه تمام گروهها و اقوام انسانی به رسمیت شناخته شود و کثرتگرایی بنیاد رفتار نظام باشد. معمولاً در جوامعی چند قومی برای اینکه اتحاد به میان بیاید و تنشها و ضدیتهای قومی کم رنگ شود، حکومتها کثرتگرایی را در اولویت کارهایشان قرار میدهند. این کثرتگرایی در افغانستان زمانی ممکن است که قدرت از انحصار گروه و قوم خاصی بیرون شود و در اختیار مردم قرار بگیرد. بنابراین نظام جمهوری پس از بن تا اکنون توانسته است تا اندازه زیادی ممثل این کثرتگرایی باشد. از همینرو اکنون که قرار است طالبان به جمع مردم بپیوندند و صلح در افغانستان مستقر شود، بهترین گزینه که میتواند این امر را ممکن کند، نظام جمهوری است. هرچند طالبان همواره بر موضع امارت اسلامی تأکید کردهاند اما از آنجای که در امارت اسلامی کثرتگرایی وجود ندارد، استقرار صلح در افغانستان محتمل به نظر نمیرسد؛ زیرا در حکومتهای بنیادگرایانه دینی همواره تفکیک بین مسلمان و غیر مسلمان، هم مذهب و دیگر مذهب وجود داشته است که این امر به خودی خود زمینههای استقرار صلح دایمی را از بین میبرد. روایت طالبان از اسلام یک اسلام سیاسی و بنیادگرایانه است؛ بنابراین چنین نظامی به جز از موافقانش نمیتواند حضور دیگران را برتابد. نظامهای سیاسی دینی همواره با هویتسازی خود و دیگری به میان میآید و تنها ابزار بقایشان نیز غیریتسازی و در مقابل دیگری ایستادن است. این نظامها نمیتوانند بدون اینکه دشمنی داشته باشند دوام بیاورند؛ از همینرو همواره در تلاش و دشمنتراشی است. این دشمنتراشی از قوم دیگری گرفته تا مذهبی دیگری و دین دیگری تسری مییابد؛ بنابراین برای اینکه صلح در افغانستان بیاید و مستقر شود و استقرار پیدا کند؛ میباید نظام جمهوری در توجه همگان باشد.