یادداشت اداره: داکتر رنگین دادفر سپنتا یکی از پالیسیسازها و بلندپایهگان مهم افغانستان پس از سال 2001 بود. او در حکومت حامد کرزی مشاور روابط بینالمللی رییسجمهور، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری بود. داکتر رنگین دادفر سپنتا اعلامیۀ همکاریهای استراتژیک افغانستان و امریکا در سال 2005 و موافقتنامۀ همکاریهای راهبردی کابل و واشنگتن را که همکاریهای امنیتی نیز بخشی از آن بود، با ایالات متحده مذاکره کرد و در ترتیب اسناد آن نقش اساسی داشت. ایشان امروز به این باور است که اتحاد راهبردی با امریکا سودی برای افغانستان نداشت. او معتقد است که امریکا سیاستی را در روابطش با افغانستان پیاده کرد که در عمل افغانستان را بدل به مستعمره و تحتالحمایۀ واشنگتن ساخت. او میگوید که امریکا در توافقنامۀ 29 فبروری دوحه طالبان را به یک شبهدولت ارتقا داد و نظام جمهوری افغانستان را که متحد واشنگتن بود، به هیچ گرفت. به باور وزیر خارجۀ پیشین، افغانستان باید بار دیگر به سیاست بیطرفی در روابط خارجیاش برگردد و با طالبان به گونهای به توافق برسد که حاصل آن یک حکومت منتخب و نظام سیاسی کثرتگرا باشد. در مورد تلاشهای صلح و موضوعات مرتبط به آن سایت نوروز گفتگویی با داکتر رنگین دادفر سپنتا انجام داده است که در زیر آن را میخوانید.
نوروز: قرار است که گفتگوی نمایندگان جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان در قطر آغاز شود. اما باور بسیاریها بر این است که طالبان خودشان را پیروز جنگ میدانند و خواستار انتقال قدرت به امیرالمومنینشان هستند نه صلح، ارزیابی شما از وضعیت چیست؟
سپنتا: خوب در تمام گفتگوهای صلحی که صورت میگیرند قاعده بر این است که طرفهای گفتگو با حداکثر خواستها آمادگی میگیرند و روی میز میروند. علاوه بر این من یک مشکل سیاسی و روانی در این مورد میبینم. اینکه جانب طالبان به دلیل این که از حمایت ایالات متحده و پاکستان برخوردار است و به دلیل این که در سالهای اخیر به پیشرویهای نظامی دست یافته است، از موضع قدرت و با حداکثر خواستهای خود برای مذاکره خواهد آمد. آنان خواستهای حداکثری خود را روی میز مذاکره خواهند آورد. اما جانب جمهوری اسلامی افغانستان به دلیل انشقاق، جدایی و افتراقی که میان رهبران سیاسی ما وجود دارد، چه آنانی که در حکومتاند و چه آنانی که بیرون از آن قرار دارند، بسیار متشتت است. یکی از جناحهای تشکیل دهندۀ حکومت هنوز هم به انحصار و تکروی باور دارد. این موضوع سبب میشود که هیئت جمهوری اسلامی افغانستان از موضع واحد جمهوریخواهی، دولت قانون و حفظ دستاوردهای دو دهۀ گذشته آن طور که لازم است، وارد گفتگو نشود. نگرانی من این است که افتراق و جدایی سیاسی کابل روی میز مذاکره انعکاس یابد. طالبان منسجم هستند، اما در جانب جمهوری اسلامی افغانستان به رغم تلاشهایی که برای همسویی صورت گرفت، هنوز انسجام لازم به میان نیامده است. دیده میشود که ایالات متحده و دیگر کشورهایی که در اینجا نیروی نظامی دارند هم جانب طالبان را گرفتهاند و در نقش نیروهای اشغالگر عمل میکنند، فشار آنان را هم بیشتر جمهوری اسلامی افغانستان تحمل میکند تا گروه طالبان. به نظر میرسد که روایت الترناتیف در برابر روایت طالبان به دلیل افتراق سیاسی داخلی و فشار خارجی به صراحت و وضوح و از موضع واحد نتواند تبارز کند. یک عده از سیاستمداران ما به امید نجات خود، خانوادهها و ثروتهایشان حاضر هستند، طالبانی بیندیشند، یک عده هم طالبانی میاندیشند. این وضعیت سبب میشود که روایت طالبانی صریح و جدی مطرح شود ولی من امیدوارم که یک روایت الترناتیف در برابر روایت طالبان با صراحت و روشنی شکل بگیرد. اساس این روایت الترناتیف باید یک افغانستان از لحاظ سیاسی متکثر با یک حکومت معتدل باشد که در آن هم طالبان و هم نیروهای سیاسی دیگر بتوانند زندگی مسالمتآمیز داشته باشند، در قدرت مشارکت کنند و هیچ گروهی نتواند به صورت انحصاری قدرت را غصب کند و همه دولت قانون را بپذیرند.
نوروز: گفتید جانب جمهوری اسلامی افغانستان گرفتار انشقاق و افتراق است، اما دیدیم که درجرگهای که اخیراً برگزار شد، حامد کرزی، آقای سیاف و دیگر سیاستمداران در کنار رییسجمهورغنی، داکتر عبدالله و امرالله صالح ایستادند و اعلامیۀ مشترک صادر کردند و از موضع واحد جمهوریخواهی سخن گفتند فکر نمیکنید که انشقاق تعدیل شده است؟
سپنتا: بلی تا حدی این مسأله تعدیل شده است. این خیلی خوب است که رهبران سیاسی افغانستان در کنار هم دیگر قرار بگیرند و از موضع واحد حرکت کنند، اما با وجود جرگه و تلاشهای دیگر هنوز هم انشقاق و تفرقه وجود دارد. در مورد جمهوریخواهی عرض کنم که من مفهوم جمهوری را که به آن اعتقاد دارم به آن معنایی که برخی از رهبران در کابل آن را به کار میبرند، به کار نمیبرم. مفهوم جمهوری به شکل انتزاعیای که در کابل به کار میرود، بسیار بیمفهوم و بیمعناست. شما میتوانید در لباس جمهوری امارت را هم پیاده کنید. جمهوری بیشتر یک محتوا است، نه شکل. در نظرات سیاسی کلاسیک کلاً جمهوری به جای دمکراسی به کار میرفت. مثلاً یکی از نظریههای سیاسی کلاسیک، نظریۀ دمکراسی نورماتیف است که به آن نظریۀ جمهوریخواهانه هم میگویند. دمکراسی نورماتیف میراث دمکراسی مستیقم و برخاسته از ارادۀ مردم است که از یونان قدیم به میراث مانده است. شما نمیتوانید از جمهوری دفاع کنید ولی انتخابات را از محتوا خالی کنید، شما نمیتوانید از جمهوری دفاع کنید ولی جمهوری را از دولت قانون جدا کنید. جمهوری حکومت منتخب و متکی بر ارادۀ مردم و دولت مبتنی بر قانون و حقوق است. در چنین دموکراسیای حکومت هم مثل یک شهروند تابع قانون است. آنچه که ما فعلاً داریم با کمال تأسف موضع جمهوریخواهانه را تضعیف میکند. روایت ما هم باید یک حکومت تابع قانون و برخاسته از ارادۀ مردم باشد، این روایت همۀ ما باید باشد، از رییسجمهور گرفته تا دیگر سران حکومت و سیاسیون. اگر ما از جعل، تقلب و دروغ استفاده کنیم در آن صورت جمهوری ما از امارت طالبان از نظر کیفیت تفاوتی نخواهد داشت. البته منظورم یک گروه خاص نیست و به صورت کلی عرض کردم. ما باید روایت خود را منسجم و مشترک بسازیم. من طرفدار گفتگوهای صلح استم اما انتظار دارم که یک مقاومت مدنی دمکراتیک را هم شکل بدهیم و به کمک این مقاومت دمکراسیخواهانه و مسالمتآمیز از ارزشهایی مثل دمکراسی، حقوق بشر، برابری زنان و مردان دفاع کنیم و با تفکر طالبانی چه از جانب گروه طالبان و چه از جانب «جمهوریخواهان طالب» صلحآمیز مبارزه کنیم. روشن است که بدون صلح و ثبات به توسعه و دمکراسی نمیرسیم، افغانها باید به این خونریزی بیمعنا پایان دهند، جنگ طالبان یک مبارزۀ مشروع و نجاتبخش ملی نیست و امریکاییها هم در نقش نیروهای اشغالگر عمل کردند و عمل میکنند، به این وضعیت باید پایان دهیم.
گفتگو از فردوس کاوش