منبعی به طلوع نیوز گفته است که دوشنبهشب گروهی از طالبان حمله تهاجمی را در منطقۀ پل کیبلی ولسوالی جرم راه اندازی کردند که در نتیجۀ ۱۲ پولیس محلی بهشمول فرمانده سیدعمر، جان باختند، ده تن آنان زخمی و ۴ تن دیگر آنان، اسیر شدهاند.
بهگفتۀ این منبع، طالبان دو تانک این نیروها را به آتش کشیدهاند و تجهیزات آنان را با خود بردهاند.
خبرها از فاریاب نیز میرساند که سه پولیس در انفجار موتر بمگذاری شده در فاریاب زخم برداشتهاند. نقیبالله فایق، والی فاریاب در این باره گفته است که در این رویداد به غیر نظامیان زیانهای مالی رسیدهاست و شماری از دکانها ویران شدهاند.
سلام وطندار از غرب خبر داده است که طالبان دو پولیس زن را در بزرگراه بادغیس – هرات تیرباران کردند.
مسئولان امنیتی در ولایت بادغیس میگویند که جنگجویان گروه طالبان دو پولیس زن را در منطقۀ «برقکزده»، از مربوطات بزرگراه بادغیس–هرات تیرباران کردهاند.
این در حالی است که منابع امنیتی در ولایت کاپیسا روز سه شنبه گفتهاند که نورخدا، فرمانده پولیس ولسوالی سیاه گرد ولایت پروان را شب گذشته افراد مسلح ناشناس در مرکز کاپیسا کشته است. بر بنیاد اطلاعات منابع امنیتی ولایت کاپیسا، یک محافظ او در این رویداد کشته شده و یک تن دیگر زخم برداشته است.
امرالله صالح، معاون نخست ریاست جمهوری بارها گفته است که کشتهها در نزد ما اعداد و ارقام نیستند بلکه کشتهها در نزد ما انسانهایاند که با آنها پیوندهای عاطفی و انسانی داریم. صالح گفته بود که ما با کشتهها معامله عددی نمیکنیم بلکه هر کسی که در این سرزمین بیگناه کشته میشوند جزو از وجود ما و عواطف ماست که به خاک میغلطند. او گفته بود که ما با مقتول پیوند عاطفی برقرار میکنیم و سپس برای دستگیرکردن عاملان و قاتلانش دست به کار میشویم.
رنگ این سخنان و نوشتههای صالح هنوز خشک نشده است اما تلفات در میان مردم ملکی و صفوف نظامیان همچنان به گونه بسیار بیرویه جریان دارد. سربازان آنچنان بیحساب و کتاب کشته میشوند که حتی آمار آنها را کسی نمیداند.
تلفات سربازان آنچنان سرسام آور است که گاهی آدم گمان میکند هر کسی که به صفوف نیروهای امنیتی میرود؛ سرنوشتش مرگ است. بدون شک کار نظامی جنگ است و در جنگ هم کلچه – حلوا پخش نمیشود؛ یا میکشند ویا کشته میشوند اما سخن اینجا است که نیروهای امنیتی و دفاعی در افغانستان به شکل بسیار بیرویه کشته میشوند. به نظر میرسد جنگ در این سرزمین آنچنان بیبرنامه است که کشتهشدن یک سرباز حتی یک عدد هم نیست. این کشتهشدن بیرویه میتواند دو دلیل داشته باشد: 1- خیانت وجود دارد و 2- فرماندهان بیمسئولیت و نالایقاند. اگر چنین نباشد، سرباز به جای اینکه گروه گروه در برابر دشمن تلف شوند؛ گروه گروه دشمن را تلف میکنند. سرباز برای تأمین امنیت است نه کشتهشدن. اگر قرار باشد که سرباز برود و کشته شود از این پس کسی به صفوف نیروهای امنیتی نخواهد رفت.
به نظر میرسد برنامه جنگی وجود ندارد؛ هماهنگی وجود ندارد؛ پوشش به موقع وجود ندارد؛ فرماندهان دلسوز و مسلکی وجود ندارد و در بسیاری از موارد سربازان با کمبود تجهیزات مواجه میشوند. در یک کلام برنامه جنگی که بتواند برای جنگ موفقانه باشد وجود ند ارد.
وضعیت به گونه شده است که حتی وقتی خبرها اعلام میکند که در فلان میدان نبرد 10 تا 70 سرباز کشته شده است کسی آه هم نمیکشد. گویا قرارداد چنان است که سرباز باید کشته شود. چنین نگرشی در حدی معمول شده است که حتی وقتی چندین سرباز در یک روز کشته میشوند؛ نه خم به ابروی وزیر دفاع میآید و نه رئیس جمهور؛ آبی از آبی تکان نمیخورد و جزو خانواده سربازان کشته شده، کسی دیگری اندوهگین نمیشود. این در حالی است که در کشورهای دیگر اگر این چنین بیرویه سربازان کشته شوند یا اینکه بیلیاقتی و بیمسئولیتی فرماندهان باعث شود که سربازان از اثر غفلت و یا بیوجدانی کشته شوند؛ نه تنها که فرماندها عزل میشود بلکه محاکمه نیز میشود اما در این سرزمین هزاران سرباز کشته شده و همه روزه هم کشته میشوند اما نه فرماندهی عزل میشود و نه وزیر دفاعی عذری میخواهد. دیروز نیز 17 نفر سرباز کشته شد اما صدقه سر مسئولان.