خبرهای مرتبط

جمع

پارلمان بریتانیا طرح اخراج پناهجویان به رواندا را تصویب کرد

پارلمان انگلیس پس از ماه‌ها کشمکش، طرح جنجالی اخراج...

د افغان ښځو د پیاوړتیا په موخه د کډوالۍ د نړۍوال سازمان هڅې

د کډوالۍ نړيوال سازمان وايي، په څه کم څلورو...

صادرات 67 تُن زعفران افغانستان به ارزش 49 میلیون دالر در بازارهای جهانی

وزارت صنعت و تجارت از صادرات ۶۷ تُن زعفران...

مس عینک بدون آسیب به آثار باستانی استخراج می‌شود

ژائو شنگ، سفیر چین در دیدار با خیرالله خیرخواه،...

عزل وزیران؛ سیاست یا پیمان‌شکنی

در انتخابات سال 2009 محمد اشرف غنی از جمله نامزدانی بود که نتوانست آرای قابل ملاحظه‌ای به دست آورد. او در آن انتخابات با معاونیت اول محمد ایوب رفیقی و معاونیت دوم محمد علی نبی زاده به مراتب از دکتور رمضان بشردوست رأی کمتر آورد و مردم گمان می‌کردند که بشردوست در انتخابات بعدی از نامزدان پر رأی خواهد بود و هیچ کس از غنی نامی هم نمی‌برد.

سال 2014 شرایط دیگرگون شد و غنی با زیرکی جنرال عبدالرشید دوستم را به حیث معاون اول خویش انتخاب کرد و محمد سرور دانش را معاون دوم خویش گزید. معاونیت اول دوستم سکوی پرش او شد و وزن تیم غنی را نیز به شدت بالا برد و قرعه فال ریاست جمهوری به نام غنی زده شد.

دوستم با آرای میلیونی که به غنی آورد باعث شد، چیزی را که او حتی نمی‌توانست به خواب هم ببیند در بیداری دید. اگر دوستم در کنار غنی قرار نمی‌گرفت، شاید رئیس جمهور غنی اکنون در امریکا یا جای دیگری می‌بود. یا شاید هم در یکی از وزارت‌خانه‌ها کار می‌کرد.

دوستم با آرای که برای او آورد باعث شد که او بر اریکه قدرت تکیه بزند و امروز رئیس جمهور افغانستان باشد. انتخابات 6 میزان 1398 نیز به گونه بود که اگر غنی قدرت نمی‌داشت، هرگز دوباره به این سمت نمی‌توانست برسد. وضعیت انتخابات بر همگان معلوم است و هیچ کسی نمی‌تواند ادعای شفافیت در آن انتخابات را بکند. در حقیقت غنی از قدرت دوستم استفاده کرد و به ارگ رسید و آن قدرت باعث شد که غنی تا هنوز دوام بیاورد.

با آنکه غنی در رسیدن قدرت مدیون دوستم است اما او هرگز به دوستم نه تنها ادای دین نکرد که او را به شدت از خود راند. غنی با دوستم چنان رفتار کرد که با دشمنش باید می‌کرد. غنی صلاحیت‌های دوستم را محدود کرد و بالاخره او را از کابل راند.

این کنش غنی در برابر دوستم بازخوردهای متفاوتی داشت و کسانی فکر کردند که او یک پیمان‌شکن است و کسانی هم فکر کردند او یک سیاس مدبر است. تعدادی می‌گفتند که اشرف غنی نه قولی دارد و نه قراری و تعدادی هم می‌گفتند چون دوستم توانایی پیش‌برد کارها را نداشت، غنی معاونت اول را فلج کرد.

از انتخابات 2014 که بگذریم می‌رسیم به انتخابات 1398؛ در این انتخابات نیز غنی با کسانی هم‌پیمان شد. عطا محمد نور، ارغندی وال و کسانی دیگر در کنار او قرار گرفتند و از او حمایت کردند اما غنی پس از آن‌که به قدرت رسید پس از چندی بر آن‌ها پشت کردند.

وزیری را که عطا محمد نور معرفی کرده بود و از پارلمان نیز رأی اعتماد گرفته بود برکنار شد. ارغندی وال نیز چندی پس از گرفتن رأی اعتماد از سمتش برکنار شد. اکنون مردم مانده‌اند و این اقداماتی که نه تعهدی را نشان می‌دهد و نه قول و قراری را.

غنی با پشت‌کردن به هم‌پیمانانش تنها چهره‌‌یی است که بدون هیچ ملاحظه‌ای دوستی‌اش را می‌گسلد و یار جدیدی بر می‌گزیند. این چنین کنش‌های نه سیاست است و نه تدبیر بلکه آنچه به صورت واضح می‌توان از کنش‌های او نتیجه‌گیری کرد پیمان‌شکنی است و بس. سیاست به معنای اعتماد شکنی نیست. سیاست به معنای آوردن اعتماد به دستگاه و نظام است که این اعتماد منجر به ثبات می‌شود.

اشتراک گذاری

Dunia
Duniahttp://dunia.af/
روزنامه دنیا، انعکاس‌دهندۀ حقایق