برخی از نظریه پردازان به این باور است که امریکا با طالبان هیچ خصومتی نداشت و تنشها میان امریکا و طالبان زمانی بروز کرد که القاعده در افغانستان به شکل حکومتی در دل حکومت طالبان شکل گرفت.
در واقع طالبان زمانی به چشم امریکا خورد که القاعده به یاری اینان در افغانستان جای پای باز کرد و به تهدید امریکا پرداخت.
اسامه پس از آن که در سال 1980 به افراطیت رو آورد با اتفاقات که پس از آن افتاد افراطیتر شد. پس از سال 1990 و توافق عربستان بر سر ایجاد پایگاه نیروهای امریکایی در این کشور، جنگ اول خلیج فارس (حمله عراق به کویت) او را به یک تندرو کامل مبدل کرده بود.
هنگامی که دولت عربستان متوجه دیدگاههای افراطی او شد، اسامه به سودان رفت و در آنجا سازمان القاعده را تأسیس کرد.
به نقل از روزنامه 8صبح، این کار وی باعث شد که سیآیای و سایر سازمانهای استخباراتی امریکا، اسامه را تحت نظارت جدی قرار دهند. در نتیجه فشار دولت امریکا بر سودان، این کشور مجبور شد که اسامه را اخراج کند، به همین دلیل، او در سال ۱۹۹۶- سالی که طالبان کابل را تسخیر کردند- وارد افغانستان شد. دولت امریکا هرازگاهی متوجه اسامه بن لادن و شبکه او بود، ولی آن را تهدید بالفعل حساب نمیکرد، حتا هنگامی که اسامه بن لادن بر علیه امریکا اعلان جنگ داد هم زیاد مورد توجه قرار نگرفت. اما پس از حوادثی که در سال ۱۹۹۸ در شرق آفریقا اتفاق افتاد، موضوع القاعده کمی جدیتر شد؛ زیرا دو بمبگذاری در مقابل سفارت امریکا در کشورهای کنیا و تانزانیا رد پای القاعده را هم نشان میداد. امریکا برای تلافی، چند موشک کروز را بر پایگاههای آموزشی القاعده در افغانستان شلیک کرد. گرچه این موشکها آسیبی به خود بن لادن نزد، ولی هشداری بود به این شبکه. حکومت کلینتون از ملا عمر خواست که اسامه را به سیستم قضایی امریکا استرداد کند. ملا عمر از این خواست سرپیچی کرد. امریکا در اقدام تلافیجویانه تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک را بر علیه طالبان اعمال کرد.

وضعیت همچنان ادامه یافت تا این که حادثه 11 سپتامبر رخ داد. امریکا این رخداد را به القاعده نسبت داد و از حکومت طالبان خواست که او را از افغانستان بیرون کند یا اینکه امریکا تحویل بدهد اما طالبان به این در خواست تمکین نکردند و آن را خلاف مهماننوازی و … دانستند. القاعده و طالبان علیه امریکا اعلام جنگ دادند و این کار کودکانه طالبان که هیچ چیزی از قدرت امریکا و جهان تکنولوژی و اقتصاد نمیدانستند منجر به آن شد که پس حدود یک ماه تمام افغانستان به دست امریکا و همپیمانانش بیفتد.
طالبان در آن زمان فکر میکردند که امریکا از آن سوی دنیا توانایی حمله بر افغانستان را ندارد و اگر حمله هم بکند آنها امریکا را به زانو در میآورند. آنها با داشتن اسامه به این غره بودند که زور هیچ کسی به آنها نمیرسد اما پس از حدود یک ماه آنچنان تار و مار شدند که کسی حتی فکر نمیکرد یک زمانی طالبی بوده است.
به هر حال اکنون نیز طالبان در عین شرایط قرار گرفته است. امریکا میگوید که روابطتان را با القاعده قطع کنید و خشونتها را کاهش بدهید و به صلح رو بیاورید اما طالبان همچنان رجزخوانا این درخواست را نادیده میگیرند و با کلهشقی حرف از زور میزنند. آیا این کنشهای طالبان تاریخ را بر طالبان تکرار خواهد کرد؟
بدون شک اگر طالبان دست از خشونتها برندارد و در برابر درخواستهای جامعه جهانی بیاعتنایی کند به همان سرنوشتی گرفتار خواهد شد که قبلاً به چشم سر دیدند. به نظر میرسد که اکنون وقت سیاست است نه سلاح. طالبان میباید اکنون خودشان را در میدان سیاست نشان بدهند تا هم مردم افغانستان و هم جهان بتواند به این گروه اعتماد کند. اگر چنین نشود به سخن مرکل جهان اجازه نخواهد داد که افغانستان به کام یک گروه سلطهطلب خشین برود.