بخش دوم
2- سابقه تاریخی
وقتی مونتستیوارت الفونستون به عنوان نمایندۀ سیاسی استعمارگران انگلیسی در سال 1809م به دربار شاه شجاع، پادشاه افغانستان در پایتخت زمستانی او در پشاور مشرف شد تا یک معاهده اتحاد بر ضد تجاوز احتمالی ناپلیون را با موصوف امضأ کند؛ قلمروهای سلطنت کابل تا کشمیر، پنجاب و سند امتداد داشت (الفونستون، گذارش سلطنت کابل و ملحقات آن در هندوستان، تارتاری و فارس) [iii]. در آن زمان دولت افغانستان یک تهدید بالقوه در برابر گسترش سلطۀ استعماری بریتانیا در نیمقارۀ هندوستان محسوب میگردید.
قابل یادآوری است که مهاراجههای هندوستان در سالهای اخیر قرن هژدهم از زمانشاه، پادشاه افغانستان طلب کمک کرده بودند و حاظر شده بودند مصارف قوای افغانی را برای بیرون راندن انگلیسها از هندوستان بپردازند (مراجعه شود به کتاب محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی انگلیس و ایران در قرن 19، چاپ تهران). از این جهت انگلیسها برای تضعیف دولت افغانستان با رنجیت سنگ در پنجاب همکاری نمودند تا رنجیت سنگ یک دیوار باشد تا افغانها نتوانند به مردم هند در مقابل انگلیسها کمک نمایند. موجودیت چنین یک دیوار به انگلیسها موقع داد تا اول تمامی مناطق هند جنوبی را در تحت کنترل آورده پس از آن دیوار رنجیت سنگ را که هردو طرف دشمن در انتظارش بودند از بین برده خود در مقابل یک دولت ضعیفشده در کابل قرار بگیرند.
بر این اساس از سال 1818م به بعد اول در نتیجه تجاوزات مسلحانۀ رنجیت سنگ (1818 – 1838) [iv] و متعاقبأ تجاوزات انگلیسها طی جنگهای متعدد منجمله جنگ اول افغان و انگلیس (1838 – 1842) و جنگ دوم افغان و انگلیس (1879-1882) مناطق و قلمروهای دولت افغانستان در دو طرف دریای سند از طریق جنگ و تحمیل معاهدات استعماری (معاهده جمرود 1855م در زمان امیردوست محمد خان [v] و متعاقبأ معاهده گندمک 1879 م با امیر محمد یعقوب خان [vi]) از پیکر افغانستان جدا گردیدند. (به این ارتباط لازم به یادآوری است که معاهده سه جانبه 26 جون سال 1838م شاه شجاع با رنجیت سنگ و انگلیسها در لاهور و توافق او در واگذاری قلمروهای متبوعۀ افغانستان در پنجاب به رنجیت سنگ فاقد اعتبار است؛ زیرا موصوف در آن زمان امیر و یا شاه برحال افغانستان نبود و این توافق را به عنوان زعیم خانواده سدوزایی عقد کرده بود نه پادشاه افغانستان.[vii])
3- عقد معاهده دیورند
1-3 دلایل عقد معاهده دیورند:
بعد از ختم جنگهای دوم افغان و انگلیس در سال 1882م مناطق زیادی از چترال در شمال تا چمن در جنوب در دست قوای متجاوز انگلیس قرار داشت که خارج از حدود قلمروهای رسمی هند بریتانیایی بودند. از آنجاییکه حوزههای نفوذ دولتهای افغانستان و هند بریتانیایی در مناطق سرحدی واضح نبودند برای جلوگیری از بروز اختلافات میان جانبین معاهده دیورند در دوازدهم نوامبر سال 1893 م میان امیر عبدالرحمن خان و سر هنری مورتمر دیورند (Sir Mortimer Durand) وزیر خارجه دولت هند بریتانیایی در کابل به امضا رسید. در آن زمان مطابق به معاهده تحمیلی استعماری سال 1879 گندمک افغانستان در اجرای امور سیاست خارجی خود وابسته به هند بریتانیایی بود.
3-2 هدف عقد معاهده دیورند:
معاهده دیورند حوزههای نفوذ دو دولت را بر قبایلی که در غرب دریای سند از چترال تا بلوچستان زندگی میکردند تعیین میکند. این مناطق از یکطرف در نتیجه تجاوزات رنجیت سنگ و انگلیسها از حیطۀ نفوذ دولت افغانستان خارج گردیده بود اما در عین زمان از لحاظ اداری رسماً شامل قلمروهای هند بریتانیایی (1935 م) نیز نبودند. ایالت سرحدی شمالغرب در سال 1849م ایجاد گردید و بر اساس معاهده دیورند مناطق آزاد قبایلی (چترال، سوات، دیر، باجور، خیبر، کرم وزیرستان) که بدون سرنوشت بودند از سال 1893م به بعد به مثابه مناطق حایل میان قلمروهای هند بریتانیایی و قلمروهای دولت افغانستان تحت نفوذ امنیتی هند بریتانیایی قرار گرفتند بدون آنکه از لحاظ اداری رسماً شامل قلمروهای هند بریتانیایی گردند.
سوال اساسی اینجاست که آیا خط دیورند سرحد رسمی بین المللی میان افغانستان و پاکستان است؟ به رویت اسناد از خود منابع انگلیسی به خصوص با تأیید شخص دیورند هدف معاهده دیورند تعیین خط سرحدی میان افغانستان و هند بریتانیایی نبوده بلکه هدف آن تعیین حدود نفوذ این دو بر اقوام ساکن مناطق قبایلی غرب دریای سند بود که تا امروز اکثر این مناطق به نام مناطق آزاد قبایلی یاد میگردند. مهمتر از همه اینکه شخص خود سر هنری مورتمر دیورند که در سال 1893 وزیر خارجۀ دولت هند بریتانیایی بود و معاهده دیورند را با امیر عبدالرحمن خان امضا کرد و معاهده به نام او معروف است این نظر را تایید میکند، دیورند در یک مصاحبه در سال 1897 با ایشیاتیک کوارترلی جورنال میگوید: “اقوامی را که در طرف هندوستان واقع شدهاند نباید در محدودۀ قلمرو دولت هند بریتانیایی قلمداد کنیم. آنها صرفاً، تا جاییکه به امیر مربوط است، در زیر نفوذ ما به معنی تخنیکی کلمه قرار دارند، آنهم تا جاییکه خودشان به این نفوذ تن در دهند و یا ما این نفوذ را تحمیل کنیم”.[viii] همچنان دایره المعارف بریتانیکا مینویسند که “معاهده سال 1893دیورند مناطق نفوذ دولت هند بریتانیایی و دولت افغانستان را برای تطبیق قانون مشخص میکند و هرگز به عنوان یک سرحد بین المللی به طور دیجوره مد نظر نبوده است.” [ix]
۳-۳ مدت اعتبار معاهده دیورند:
بر اساس تعامل دولت انگلستان، معاهدات با امیران افغانستان معاهدات شخصی با امیر مربوطه از طرف
دولت هند بریتانیایی پنداشته شده و با مرگ امیر و یا عزل او این معاهدات از اعتبار خارج بودند. برای همین منظور اگر دولت هند بریتانیایی تمدید میعاد معاهده را مطابق به منافع خود میدید ناگزیر به تعهد رسمی امیر جدید نیاز داشت. به همین دلیل بعد از وفات امیر عبدالرحمان خان انگلیسها تعهد امیر حبیب الله خان را برای تمدید اعتبار معاهده دیورند در سال 1905م گرفتند و بعد از کشتهشدن او توافق امیر امان الله خان را در مورد ادامۀ اعتبار معاهده دیورند در معاهده هشتنم آگست سال 1919م راولپندی به دست آورده اعلان کردند که با استقلال کامل افغانستان در امور خارجی خود تمام معاهدات قبلی با امیران افغانستان منسوخ و از اعتبار خارج میگردد.
طوریکه گفته شد بعد از وفات امیر عبدالرحمان خان پسر او امیرحبیب الله خان در سال 1905م تعهد پدر خود را در مورد معاهدۀ دیورند تأیید میکند. در معاهدۀ 1905 که توسط امیر حبیب الله خان امضا شد “ادامۀ معاهدات میان امیر عبد الرحمان خان و دولت هند بریتانیایی “تایید شده و در پاراگراف دوم گفته میشود که “من مطابق به این معاهدات عمل کردهام، عمل میکنم، و عمل خواهم کرد و در هیچ معامله با آنها مخالفت نخواهم کرد.”
متعاقب او دولت امیر امان الله خان تعهد امیر حبیب الله خان به ارتباط خط دیورند را در معاهده آتشبس
هشتم آگست سال 1919م راولپندی دوباره تآیید کرد. اما به رویت مکتوب سر الفرد همیلتون گرانت، وزیر خارجه دولت هند بریتانیایی و رئیس هیئت انگلیس [x] که به حیث ضمیمۀ دوم معاهده رسماً عنوانی علی احمد خان رئیس هیئت افغانی [xi] نوشتهشده تمام معاهدات قبلی امیران افغانستان با دولت هند بریتانیایی فسخ شده اعلان گردیدند.
ادامه دارد …
نویسنده: دوکتور نور احمد خالدی