بدترین نظام مهاجرتی در طورخم؛ مانعی در مسیر آسیای میانه

این نوشته از خبرنگار اندپندنت اردو در پاکستان است که دربارۀ چالش‌های گذرگاه تورخم نشر شده است.

 

سال‌هاست این تصور در میان نسل‌های مختلف تقویت شده که شرایط ویزا و گذرنامه میان پاکستان و افغانستان باید ساده و آسان باشد.

نظام و روند مهاجرت در طورخم همچون موریانه‌ای در حال خوردن پایه‌های برادری میان پاکستان و افغانستان است.

از زمان تشکیل پاکستان و حتی پس از حادثه یازده سپتمبر در آمریکا، تا سال ۲۰۱۶، مردم افغانستان و پاکستان آزادانه از طریق طورخم تردد می‌کردند. به همین دلیل، نسل به نسل این باور ریشه گرفت که شرایط میان دو کشور همیشه آسان باقی خواهد ماند.

مردم دو طرف، به‌ویژه در مناطق قبیله‌ای، از این رفت‌وآمد آزاد خوشنود بودند، چون حفظ روابط اجتماعی و اقتصادی برای‌شان آسان‌تر بود.
اما پس از حادثه ۱۱ سپتمبر، به‌تدریج نظام مهاجرت در مرز میان د کشور اعمال شد.

این نظام چیست؟

برای درک بهتر آن، بازار دام را تصور کنید:
میدانی خاک‌آلود، ازدحام مردم، صف‌های نامرتب، فشار جمعیت روی دستگاه‌های اسکن، تلاش سخت برای رسیدن به پنجره مهاجرت، شکستن صف‌ها، باتوم‌های مأموران، فریاد کارگران باربر، ناله بیماران، فریادهای "برو کنار!" و آفتاب سوزان... و در نهایت زورگویی.

در چنین شرایطی، هر پولیس مرزی به دلخواه خود افراد را نگه می‌دارد، بازجویی می‌کند، و حتی جریمه‌ای به‌دلخواهش تعیین می‌نماید. گویا افراد را برای سفر از عذاب قبر تا روز قیامت آماده می‌کنند!

اینها خلاصه‌ای از تجربه چند سفر من است، حال آنکه برخی افراد هر هفته یا هر ماه این وضعیت را تحمل می‌کنند. پس آیا تعجب دارد که برخی افغان‌ها دید منفی نسبت به پاکستان پیدا کرده‌اند؟

درست است که همه دلایل این نگاه منفی موجه نیستند، اما تجربه چنین شرایطی قطعاً به تقویت آن کمک می‌کند.

این هم باید به‌یاد آورده شود که همین رفتاری که اکنون با افغان‌ها در طورخم می‌شود، با فرزندان کسانی‌ست که افسران بریتانیایی برای احترام به شأن‌شان بر زمین می‌نشستند و مذاکره می‌کردند.

اما اکنون، با دیدن شرایط امروز طورخم، به‌نظر می‌رسد که ما درس‌های تاریخی دربارۀ افغانستان و سنت‌های قبیله‌ای خود را فراموش کرده‌ایم – سنت‌هایی که حتی استعمار انگلیس نیز به آن احترام می‌گذاشت.

با این‌حال، ما مدعی هستیم که از همین گذرگاه طورخم می‌خواهیم روابط اقتصادی و اجتماعی خود با افغانستان را تقویت کنیم. همچنین ادعا داریم (پاکستان) که می‌خواهیم از این مسیر با کشورهای آسیای میانه تجارت داشته باشیم. و از همین راه نیز میلیون‌ها مهاجر افغان را به کشورشان بازگردانده‌ایم.

اما چگونه باور کنیم که دولت پاکستان نمی‌تواند سیستم مهاجرت در طورخم را در حد میدان هوایی اسلام‌آباد ارتقا دهد؟ آیا تبدیل این دشت بی‌در و پیکر به ترمینالی مدرن خارج از توان ماست؟ آیا افزایش تعداد دستگاه‌های اسکن بار به‌اندازه حجم مسافر، کار دشواری‌ست؟

آیا فراهم‌کردن سالون انتظار سایه‌دار و دارای تهویه مناسب برای مسافران همانند آتش زدن به آب است؟ آیا ارائه تسهیلات مناسب برای زنان طبق سنت‌های قبیله‌ای، خواسته‌ای غیرمنطقی‌ست؟ آیا آموزش مأموران مرزی برای درک حساسیت‌های فرهنگی مردم پشتون کار دشواری‌ست؟

اگر این‌طور نیست، پس منتظر چه هستیم؟ چرا با شرایط کنونی کنار آمده‌ایم؟

در کنار سخنان سیاست‌گذاران درمورد روابط با افغانستان، باید نگران اراده‌هایی باشیم که برای برقراری ارتباط با آسیای میانه وجود دارد. آیا می‌خواهیم همه این آرزوها را قربانی بی‌نظمی در طورخم کنیم؟

به‌یاد داشته باشید: پاکستان در سپتمبر ۲۰۱۹ وعده داد که گذرگاه طورخم را ۲۴ ساعته فعال کند و در دسمبر ۲۰۲۲، با افتخار از راه‌اندازی ترمینال باری با فناوری مدرن سخن گفت.

اکنون همان پاکستان، عزت نفس هزاران انسانی را که بسیاری‌شان قربانی جنگ و خشونت‌اند، نادیده گرفته است.

چگونه ما تا این حد بی‌تفاوت شده‌ایم که دیگر تفاوت میان مهاجرت و آزار و اذیت را تشخیص نمی‌دهیم؟

درخواستم از هم‌میهنان این است که با وجود تأثیرات مخرب شبکه‌های اجتماعی و خستگی ناشی از مشکلات، حداقل برای یک‌بار خود به طورخم بروند تا بفهمند چطور بی‌توجهی ما می‌تواند "دروازه آسیای میانه" را به یک بن‌بست تبدیل کند.

من در طورخم چه دیدم؟

در چندین رفت‌وآمدم میان افغانستان و پاکستان، متوجه شدم که رفتار مأموران مرزی با مسافران – چه افغان، چه پاکستانی – مناسب نیست. هنگام خروج، مأموران دست در جیب مسافران می‌کنند تا ببینند چقدر پول دارند.

درحالی‌که بهتر بود محترمانه بپرسند: "آیا ارز خارجی یا پاکستانی با خود دارید؟"

در مسیر بازگشت، زمانی که بوت‌های کهنه‌ام را داخل کیسه‌ای گذاشتم و کفش دیگری پوشیدم، یکی از مأموران شک کرد و گفت این بوت‌ها مال من نیست و شاید یک افغان به من داده تا آن‌ها را قاچاقی وارد پاکستان کنم.

بار دیگر، مأمور دیگری دست در جیبم کرد تا ببیند پول اضافه دارم یا نه. وقتی گفتم "دارم وارد پاکستان می‌شوم، نه خارج"، گفت: باید به مأمور گمرک معرفی شوی.

این است وضعیت طورخم. تأسف‌بارترین بخش ماجرا این است که افسران در دفاتر خود نشسته‌اند و از رفتار ناپسند زیردستان‌شان در بیرون خبر ندارند