دزدی، تجاوز جنسی، قتل و… در هر جامعهای وجود دارد. دزدی و… پدیدههای اجتماعی هستند که در برخی کشورها کمتر و در برخی از کشورها نسبتا بیشتر وجود دارد. میزان وجود دزدی و… بستگی به چگونگی و کارکرد حکومتها و رفتار اجتماعی و فرهنگی جامعههای بشری دارد.
دزدی، تجاوز جنسی، قتل و… حدی دارد. اما وقتی دزدی، تجاوز و قتل از حد خود بگذرد، فراتر از پدیدهی اجتماعی به بحران اجتماعی و امنیتی تبدیل میشوند، زیرا اساس و شیرازهی مناسبات اجتماعی و امنیت کل جامعه را دچار چالش میکنند.
فعلا دزدی، تجاوز جنسی و قتل در افغانستان به خصوص در کابل فراتر از پدیدهی اجتماعی که گاهی و در موارد خاصی رخ بدهد، به بحران اجتماعی و امنیتی تبدیل شده است. گفته میشود۸۰۰ دزد ۱۲ تا ۲۲ ساله در ۴۵ روز پسین در کابل گرفتار شده است. درحالی که دزدی، تجاوز جنسی و قتل هر روز بیشتر میشود. گرفتاری این ۸۰۰ دزد آمار اندکی از دزدانی است که در کابل فعالیت دارند. دردآورتر این است که تعدادی از این دزدادن کودکان هستند. دزدی در کابل یک پدیدهی اجتماعی معمولی نیست، بلکه بیانگر بحران اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و امنیتی است.
حتا در جامعههایی که حکومت به معنای رسمی آن وجود ندارد، دزدی به اندازهای نیست که در کابل وجود دارد. جامعههای بشری، ارزشها و مناسبات اجتماعی و فرهنگی خود را دارد که تخلف را نظارت و کنترل میکند. درحالیکه ما حکومت داریم؛ مقامات حکومتی ما نسبت به هر مقام حکومتی در جهان ادعای درایت، ظرفیت و مسوولیت بیشتر را دارند، اما من به عنوان یک شهروند میتوانم ادعا کنم که فعلا در هیچ پایتختی از کشورهای جهان به اندازهی کابل دزدی و ناامنی وجود ندارد. نمیدانم من برای این ادعای خود مجازات شوم یا مقامات حکومتی برای این همه دزدی در شهر کابل مجازات شوند؟
دزدی، تجاوز و قتل را در کابل نمیتوان فقط دزدی درنظر گرفت. باید با نگاه تحقیقی به دزدی و… در شهر کابل توجه کرد. نگاه تحقیقیایکه دزدی و… را به عنوان بحران اجتماعی و امنیتی مورد مطالعه قرار دهد. دزدی موجود در شهر کابل را از نظر بحران اجتماعی از این چشماندازها میتوانیم در نظر بگیریم؛ این که ارزشهای اخلاقی، مذهبی، فرهنگی و رفتاری جامعه کجا شدهاند که جامعهی کابل این همه دزد تولید کرده است؟
از چشمانداز اجتماعی میتوانیم مناسبات اخلاقی، مذهبی، فرهنگی و رفتار اجتماعی جامعه را دچار بحران بدانیم؛ زیرا دزدی و… در کابل به حدی رسیده است که میتواند نتیجهی بحران مناسبات اجتماعی در کابل باشد. بنابراین به ارزشهای جمعی مروج مذهبی، اخلاقی و رفتاری جامعه باید توجه کرد و بررسی کرد که این ارزشها چرا کارکرد خود را از دست دادهاند؟ با بررسی این ارزشها میتوان دربارهی ارزشهای موجود جامعه از نظر فرهنگی، آموزشی و تربیتی تجدیدنظر کرد.
اگر به دزدی و… موجود در شهر کابل از چشمانداز امنیتی به عنوان یک بحران امنیتی توجه شود؛ باید این مورد بررسی شود که دزدی، تجاوز و قتل به نهادهای امنیتی و کارکرد امنیتی حکومت درکل چه ارتباطی دارد؟ آیا کارکرد نهادهای امنیتی حکومت و درکل موضع امنیتی حکومت دچار بحران امنیتی شده است؟ اگر کارکرد امنیتی نهادهای امنیتی حکومت دچار بحران امنیتی است؛ منبع این بحران در کارکرد نهادهای امنیتی چیست؟ آیا میتوان این پیشفرض را مطرح کرد که نهادهای امنیتی از جمله حوزههای پولیس، افراد پولیس، مقامهای حکومتی و افراد صاحب رسوخ اجتماعی به نوعی در این دزدیها و… دخیل هستند؟
همکاری حوزههای امنیتی، مقامات حکومتی و افراد صاحب رسوخ در جامعه با دزدی و… بارها مطرح شده است. این مورد را یکبار امرالله صالح که برای چند روز سرپرست وزارت داخله بود، مطرح کرد. امرالله صالح آن موقع گفته بود، نام تعدادی از افراد معتبر و صاحب رسوخ را افشا میکند که دزدان را در شهر کابل حمایت و افرادی را برای دزدی در شهر کابل استخدام میکنند. اما امرالله صالح نام این افراد را افشا نکرد. متاسفانه از آن زمان به بعد دزدی کم نشد، بلکه بیشتر شد.
بنابراین بهتر است به دزدی موجود در شهر کابل به عنوان بحران اجتماعی و به خصوص بحران امنیتی توجه شود و از این دو چشمانداز دزدی به عنوان بحران اجتماعی و امنیتی مورد بررسی جدی و تحقیقی قرار بگیرد تا راه حلی نسبتا اساسی برای رفع این بحران ارایه شود.
یعقوب یسنا