امسال برای نهادهای تحصیلی کشور، سال ناامیدکنندهای بود. پاندمی کرونا بر همه جهان تاثیر خود را نهاده است و هیچ نهادی نیست که از این ویروس تاثیر نپذیرفته باشد. اما برای افغانستان، پیامدهای ناشی از کرونا برای بخش تحصیلات عالی و معارف کشور به مراتب زیانبارتر بوده است. برای دومین بار در سال جاری، با حضور عباس بصیر وزیر تحصیلات عالی و رنگینه احمدی سرپرست وزارت معارف، این دو نهاد ظاهرا به خاطر شیوع مجدد کرونا اقدام به تعطیلی مراکز آموزشی کشور کرده اند. اینکه آیا نا امنیهای موجود هم دلیل این تصمیم شده یانه، مسئوولین چیزی نمیگویند اما در میان، مردم هم بعد از حمله بر کورس آموزشی کوثر دانش، دانشگاه کابل و حمله دزدان بر برخی از مکاتب در روز روشن، در مورد فرستادن فرزندان شان در آموزشگاههای کشور دچار نگرانی شده و زمزمههایی از ناتوانی دولت در تامین امنیت نهادهای آموزشی کشور هم به گوش میرسد.
تا برج میزان امسال، مراکز آموزشی کشور به صورت سراسری تعطیل بودند. با وجودی که قرنطینه کشور به صورت بسیار ناقص و ناکارآمد آن در همه نهادهای کشور انجام شد، اما معارف در این بخش با تعطیلی کامل خود حداقل در بخش قرنطینه و ممانعت از تجمع شاگردان موفق بود. با وجود این رخصتی سراسری، اما ظاهرا کرونا با همان سرعت معمول خود در افغانستان گسترش یافت و گویا ناهماهنگی در بین نهادهای دولتی برای مهار این ویروس، تاثیر تعطیل بودن مدارس را هم به گونه معناداری خنثی کرد. بعد از بازگشایی نهادهای آموزشی کشور، طولی نکشید که موج دوم کرونا هم گسترش یافت. اگر چند نمی توان به تاثیر بازگشایی مدارس و حضور شاگردان در مکتب در گسترش این بیماری اعتراف نکرد، ولی به طور عمومی در سراسر جهان در طول فصل سرما این بیماری به طور طبیعی به خاطر حضور بیشتر مردم در فضاهای سربسته بیشتر شایع شده است و این امر اختصاص به افغانستان ندارد.
باری، در مورد درستی و نادرستی این تصمیم مسئوولین نهادهای آموزشی کشور حرفی نیست و تردیدی هم وجود ندارد که نهادهای آموزشی در سراسر جهان به علت اینکه عده زیادی از نوجوانان و جوانان در فضای بسته گردهم جمع می شوند، مکان مناسبی برای گسترش ویروس به شمار می رود، اما چیزی که افغانستان را استثنا میکند، هدر رفتن کامل وقت اکثر دانشآموزان و دانشجویان به علت دسترسی نداشتن به وسایل آموزش مجازی و نبود زیربنای مناسب برای جبران این وضعیت است.
معارف افغانستان مشکلات فراوانی دارد. از نبود معلمان حرفهای آموزش دیده و نبود صنوف استاندارد برای آموزش کودکان گرفته تا مشکلات شدید نظام آموزشی کشور چه از جهت چاپ و پخش کافی کتاب و چه اشکالات عمده در محتوای کتابهای درسی، همه و همه دست به دست هم داده اند تا این نهاد بسیار مهم کشور را آسیب پذیر و ناکارآمد کند. اما امسال همین وضعیت نیم بند هم کاملا از هم پاشیده و زمان با ارزش شاگردان عملا به هدر رفته است.
مسئوولین معارف و تحصیلات عالی کشور به طور صریح مشخص نکرده است که برای جبران این مشکل چه راهحلی را در نظر دارند. اگر آنها به دانشجویان و دانشآموزان دستور پیگیری درسهایشان را از طریق فضای مجازی بدهند، به طور مشخصی آب در هاون خواهند کوفت. زیرا بخش اعظم شاگردان در مکاتب نه امکانات دسترسی به اینترنت را دارند و نه هزینه آن را. اگر این دو نهاد با همکاری دولت دانشجویان و دآنش آموزان را شناسایی و با همکاری وزارت مخابرات تخفیف ویژهای برای آنها به خاطر مصرف اینترنت در نظر میگرفت، شاید میتوان امیدوار بود که این دو نهاد واقعا به فکر حل مشکلات شاگردان هستند. ولی با نسنجیدن هیچ تدبیری برای اوقات هدر رفته دانشجویان و دانشآموزان، این قشر عملا فراموششده به شمار می روند.
نهادهای آموزشی کشور اگر امسال را در همین دو سه ماهی که امسال دانشگاهها و مکاتب فعال بوده است؛ خلاصه کند و شاگردان درس نخوانده به صنف بالاتر بروند، کلوخ گذاشته و از آب تیر خواهد شد. از آنجا که آموزش پله به پله و سلسلهوار باید انجام شوند، با حذف یک صنف درسی، مشکلات درسی سرجایش مانده و این دیوار تا ثریا کج خواهد رفت. اگر امسال را کلا ملغی اعلان کند، یک سال هدر رفته در بخش آموزش برای میلیونها کودک و جوان کشور، جبران شدنی نیست. بدتر اینکه معلوم نیست که سال آینده این وضعیت قابل مدیریت درست است یا نه و پاندمی کرونا چگونه خواهد بود.
وزارت تحصیلات عالی و وزارت معارف برای به حداقل رسانیدن آسیبهای این وضعیت بر آموزش کشور، چاره ای ندارند جز اینکه رو به سوی آموزش مجازی بیاورند تا اگر اتفاقاتی از این دست دوباره در جهان روی دهد، وضعیت را تا حد زیادی کنترل کنند. اما با وضعیت کنونی کشور برای رسیدن به این هدف، راه درازی در پیش است.
یکی از بخشهای مهم و حیاتی برای کشور جنگزده و در حال رشدی مثل افغانستان، بخش تحصیلات عالی و معارف یا آموزش و پرورش کشور است. از دست دادن زمان در بحث آموزش جوانان و نوجوانان و خصوصا کشوری مثل افغانستان که نیاز مبرم به نیروهای انسانی آموزش دیده و متخصص برای بازسازی کشور دارد، خسارتی سنگین و غیر قابل جبران است. کشورهای دیگر جهان، از آنجا که زیربنای ارتباطات شان را تقویت کرده و عموم مردم به رسانههای جمعی و امکاناتی چون اینترنت پرسرعت دسترسی دارند، تا حدودی توانستهاند که بر این مشکل فایق آمده و آسیب وارده بر بخش آموزش کشورشان را در صورت بروز چنین مشکلاتی، به حداقل ممکن آن برسانند. اما متاسفانه افغانستان به علت نبود زیربناهای لازم، در این مورد توفیقی حاصل نکرده و قریب به اتفاق یک سال درسی دانشجویان و دانشآموزان کشور برباد رفته است.
موضوعی که این مساله را بیشتر رنج آور می کند، ناتوانی دولت در امر مبارزه با کرونا بود. مکاتب و نهادهای آموزش عالی کشور، چه باز باشد و چه بسته، تاثیر آنچنانی بر جلوگیری از همه گیری این ویروس نخواهد داشت. تدابیر دولت در امر مبارزه با کرونا از همان اول محکوم به شکست بود. نه دولت توانایی قرنطینه عمومی شهرها را داشت و نه مردم می توانستند که در خانه بمانند و به دنبال کارشان نروند. به علت غیر ممکن بودن حفظ فاصله اجتماعی و کمبود وسایل پیشگیری از این ویروس، کرونا در خانه عموم مردم نفوذ کرد. طبق آماری که خود دولت چند ماه پیش اعلان کرد، در حدود یک سوم مردم کشور و بیش از نیمی از مردم کابل این بیماری را پشت سر گذرانده اند. بدون شک آمار بیشتر از چیزی است که دولت اعلام می کند. با وجود این، مثل سایر کشورهای جهان افغانستان به ناچار راه دیگری جز تعطیلی این مکانها ندارد، اما در کنار آن هیچ کاری برای دسترسی شاگردان به آموزش انجام داده نمی تواند؛ این فرقی است که افغانستان و جهان را در امر مبارزه با کرونا از هم متمایز می کند.
حبیب میرزایی